حاکمیت شرکتی چیست؟
در سادهترین تعریف، حاکمیت شرکتی به «راههایی اشاره دارد که تأمینکنندگان مالی شرکتها خود را مطمئن میسازند که از سرمایهگذاری خود بازدهی و سود دریافت خواهند کرد» (شلیفر و ویشنی، 1997: ص. 736).
با این حال، مانند خود شرکت، حاکمیت شرکتی را میتوان به روشهای مختلفی تعریف یا تفسیر کرد. بهطور سنتی، حاکمیت شرکتی بر رابطهی بین سهامداران و مدیران متمرکز بوده است که عمدتاً به روابط داخلی حاکمیت مربوط میشود.
حاکمیت شرکتی به سیستمها، فرآیندها و مسئولیتهایی اشاره دارد که در اداره و ایجاد ارزش در یک شرکت یا سازمان دخیل هستند و نحوهی سازماندهی و هدایت آنها در سطح هیئت مدیره را شامل میشود.
اخیراً، حاکمیت شرکتی برای توصیف رابطهی بسیار گستردهتری بین نهادها و ذینفعان استفاده شده است.
حاکمیت شرکتی با سیستمهای قوانین، مقررات و شیوههایی سروکار دارد که باعث توسعهی کسبوکار، تضمین پاسخگویی و افزایش عملکرد میشوند.
منبع: شورای جهانی حاکمیت شرکتی (n.d.)
اگر به دانستن مطالب بیشتری دربارهی حاکمیت شرکتی علاقمندید و میخواهید حاکمیت شرکتی را با الفبای درست و اصولی آن یاد بگیرید شما را به خواندن این مقالهی راهنمای جامع حاکمیت شرکتی دعوت میکنیم.
امروزه، حاکمیت شرکتی بیشتر با نقش ذینفعان و تأثیر آن بر رفاه جمعی جامعه سروکار دارد. برای مثال، OECD نقش حاکمیت شرکتی را به دو بخش تقسیم میکند:
- بخش اول؛ نحوهی تعامل سهامداران، مدیران، کارکنان، طلبکاران، مشتریان و سایر ذینفعان با یکدیگر در شکلگیری استراتژیهای شرکت
- بخش دوم؛ به سیاستهای عمومی و چارچوب قانونی و نظارتی مناسب اشاره دارد که برای توسعه سیستمهای خوب حاکمیتی ضروری هستند.
با در نظر گرفتن این نکات، حاکمیت شرکتی به عنوان یک عنصر کلیدی در بهبود کارایی اقتصاد خرد یک شرکت دیده میشود، که بر عملکرد بازارهای سرمایه و تخصیص منابع تأثیر میگذارد. مگینسون و نتر (2001) حاکمیت شرکتی را به عنوان «مجموعهای از قوانین، نهادها، شیوهها و مقررات یک کشور که تعیین میکند چگونه شرکتهای دارای مسئولیت محدود اداره میشوند و به نفع چه کسانی» تعریف میکنند (مگینسون و نتر، 2001: ص. 377).
از دیدگاه دانشگاهی، یک سیستم حاکمیت شرکتی مجموعهی پیچیدهای از محدودیتهای اجتماعی تعریفشده است که بر انتظارات دربارهی نحوهی اعمال قدرت در شرکتها یا بر تمایل به سرمایهگذاری در شرکتها در ازای تعهدات تأثیر میگذارد (مثلاً ویلیامسون، 1985).
- یک سیستم حاکمیت «خوب» از فرآیند مداوم بسیج منابع کمیاب برای بهترین استفادههای ممکن آنها حمایت میکند.
- اجزای اصلی سیستم حاکمیت شامل نهادهای قانونی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند که یا شرکت را محدود یا تقویت میکنند. طبق گفته هولمستروم (1999)، در این ساختار، شرکت به عنوان یک «زیر اقتصاد» در نظر گرفته میشود و به محیط کلان وابسته است.
- هیچ ساختار حاکمیت شرکتی ایدهآلی وجود ندارد که بتواند راهحلهای بهینهای برای تمام تبادلها و تعاملها ارائه دهد.
از نظر علمی این معنای حاکمیت شرکتی کمتر بازگو شده است؛ حاکمیت شرکتی شامل ترکیبی از قوانین، مقررات، قواعد فهرستبندی و شیوههای داوطلبانه بخش خصوصی است که به شرکت کمک میکند تا:
- سرمایه جذب کند
- بهطور کارآمد عمل کند
- به اهداف شرکتی دست یابد
- الزامات قانونی و انتظارات کلی جامعه را برآورده سازد.
در تعریف محدود، حاکمیت شرکتی به روابط تعاملی بین مدیران شرکت، اعضای هیئت مدیره و تأمینکنندگان سرمایه سهام اشاره دارد. با این حال، چنین تفسیر محدودی نمیتواند روابط پیچیده بین شرکت و ذینفعان مختلف آن را در نظر بگیرد. ذینفعان شامل کارکنان، تأمینکنندگان، طلبکاران و سرمایهگذاران میشوند. در واقع، ذینفعان میتوانند به معنای گسترده به هر کسی اشاره کنند که زندگی او به نحوی تحت تأثیر وجود شرکت قرار میگیرد.
رویکردی سازندهتر یا بلندمدت برای تعریف حاکمیت شرکتی باید رابطهی شرکت با ذینفعان و جامعه را در نظر بگیرد. چنین رویکردی باید منافع هر دو گروه سهامداران و ذینفعان را مدنظر قرار دهد. از این منظر، منافع ذینفعان (انتظارات اجتماعی) و منافع سهامداران بهطور متقابل با یکدیگر در تضاد نیستند. در عوض، این منافع در بلندمدت به یکدیگر وابسته به نظر میرسند.
حاکمیت شرکتی با حقوق و مسئولیتهای مدیریت شرکت، هیئت مدیره، سهامداران و ذینفعان مختلف سروکار دارد. نحوه ادارهی خوب شرکتها بر اعتماد بازار و عملکرد شرکت تأثیر میگذارد. بنابراین، حاکمیت شرکتی خوب برای شرکتهایی که به دنبال دسترسی به سرمایه هستند و برای کشورهایی که قصد دارند سرمایهگذاری بخش خصوصی را جذب کنند، ضروری است. اگر شرکتها بهخوبی اداره شوند، موفق خواهند شد و این به آنها امکان میدهد تا سرمایهگذاران را جذب کنند. حمایت سرمایهگذاران میتواند به تأمین مالی رشد سریعتر کمک کند. از سوی دیگر، حاکمیت شرکتی ضعیف، پتانسیل شرکت را تضعیف میکند و در بدترین حالت میتواند زمینهساز مشکلات مالی و حتی کلاهبرداری باشد.
منبع: مکگیل و پاتل (2008) ص. 174
چرا گرایش و توجه به مسائل حاکمیت شرکتی به شدت افزایش یافته است؟
اخبار شکستها و رسواییهای شرکتی قطعاً باعث تشدید علاقه به مسائل حاکمیت شرکتی میشوند و نقل قول زیر پاسخیست به این پرسش:
«ورشکستگیهای چشمگیر شرکتها، انباشت ظرفیتهای عظیم مازاد، مدیران بیوجدان که با پرداخت حقوقهای فوقالعاده به خود، سهامداران را از حقشان محروم میکنند، و نقشهایی که بازار کنترل شرکتی و سرمایهگذاران نهادی در ایجاد اهداف سرمایهگذاری ظاهراً کوتاهمدت ایفا میکنند، همگی منجر به افزایش علاقه به حاکمیت شرکتی شدهاند.»
منبع: گوگلر (2001) ص. 6
شما نیز احتمالاً از جنجالهای اخیر پیرامون رسواییهای شرکتی بزرگ اطلاع دارید. شکی نیست که این مسائل به افزایش تمرکز بر موضوعات حاکمیت شرکتی کمک کردهاند. عوامل مهمی وجود دارند که باعث افزایش توجه به موضوع حاکمیت شرکتی در سالهای اخیر شدهاند. در ادامهی مقاله به برخی ازین موارد اشاره میکنیم که باید به آنها توجه نمایید.
اقتصاد بینالمللی
گسترش جهانی اقتصاد بازار باعث شده بسیاری از شرکتهای بزرگ در محیطی بینالمللی فعالیت کنند که اغلب بسیار متفاوت از بازار داخلی است. گذار اقتصادهای سابقاً برنامهریزیشده مرکزی نیز فرصتهای قابلتوجهی برای گسترش بیشتر ایجاد کرده است. در نتیجه، شرکتها بهمراتب بیشتر در معرض ساختارها و شیوههای نهادی اقتصاد بینالمللی قرار گرفتهاند.
رشد شرکتها
برخی از شرکتهای چندملیتی به دامنهی جهانی و قدرت اقتصادی و سیاسی دست یافتهاند که فراتر از قدرت و دامنهی تسلط دولتهاست. شرکتها میتوانند از این قدرت سیاسی برای تأثیرگذاری بر قانونگذاران و دولتها استفاده کنند.
حذف قوانین دستوپاگیر و جهانیسازی
حذف نظارتها و قوانین تشریفاتی از بازارها باعث شده است که شرکتها بتوانند با سهولت بیشتری در سطح مرزی رقابت کنند. روابط تجاری عمیقتر و گستردهتر بین ملتها نشاندهنده تغییرات مهمی در تمام جنبههای جامعه است. ایجاد روابط تجاری بینالمللی به این معنی است که شرکتها باید درک بیشتری از سیستمها و شیوههای حاکمیت بینالمللی داشته باشند. شرکتها همچنین میتوانند از بازارهای سرمایه بینالمللی تأمین مالی کنند که این امر فرصتهای تأمین مالی متنوعتری را برای شرکت فراهم میکند اما فاصله بین سهامداران و مدیران را نیز افزایش میدهد.
کنشگرایی سهامداران
یکی از ویژگیهای تحولات اخیر در حاکمیت شرکتی، ظهور سرمایهگذاران سازمانی بوده است. سرمایهگذاران سازمانی به دلیل کنترل بر سهامهای بزرگتر نسبت به سهامداران خرد، تأثیر بیشتری دارند. روندهای نوظهور نشان میدهد که سرمایهگذاران سازمانی ارتباطی بین حاکمیت شرکتی سالم و کاهش ریسک سرمایهگذاری میبینند. سهامداران خرد نیز در رأیگیری علیه جبران خسارتهای اجرایی مدیران عامل (CEO) خود فعالتر شدهاند.
رسواییهای شرکتی و بحرانهای مالی
شکست سیستماتیک مکانیسمهای حمایت از سرمایهگذاران، همراه با ضعف در تنظیم مقررات بازار سرمایه، میتواند به از دست رفتن اعتماد منجر شود. همانطور که در ابتدای این بخش پیشنهاد شد، پوشش گستردهای که رسانهها به رسواییهای شرکتی مانند انرون و ورلدکام دادهاند و تأثیر متعاقب آنها بر اعتماد سرمایهگذاران، به طور مؤثری توجه به موضوع حاکمیت شرکتی را افزایش داده است.
مسائل فوق، حاکمیت شرکتی را به مرکز تصمیمگیریهای سرمایهگذاری کشانده است. قدرت این روند را میتوان از آگاهی سرمایهگذاران و تمایل آنها به پرداخت هزینه برای شیوههای خوب حاکمیت شرکتی مشاهده کرد. یکی از رویدادهای قابل توجه در این زمینه، تصمیم صندوق بازنشستگی CalPERS در سال 2003 بود که امکان سرمایهگذاری در کشورهایی مانند چین، هند و روسیه را رد کرد. همچنین تصمیم گرفت که به بازارهای نوظهور دیگر، از جمله تایلند و مالزی، بازنگردد CalPERS نگرانیهای مربوط به ثبات و شفافیت را به عنوان دلیل اصلی برای بازنگری در استراتژی سرمایهگذاری خود مطرح کرد.
نظرسنجیای که در سال 2002 توسط گروه مشاوره جهانی McKinsey انجام شد، نشان داد که سرمایهگذاران حاضرند تا 30 درصد بیشتر برای حاکمیت شرکتی مناسب پرداخت کنند. این روند در یک مطالعه در سال 2016 توسط Hermes Asset Management نیز تأیید شد که به رابطه میان بازده سرمایهگذاری و استانداردهای حاکمیت شرکتی پرداخته بود.
ممنون ازینکه این بخش را مطالعه کردید در بخش بعدی این مقاله به تحولات اخیر در حاکمیت شرکتی میپردازیم و با شرح این تحولات شما را در یافتن درکی عمیقتر و کاربردیتر از حاکمیت شرکتی یاری خواهیم کرد.
بخش سوم مقالهی corporate governance منتشر شده در گروه اقتصاد و مدیریت مالی دانشگاه SOAS لندن
مترجم: شکیبا شخصیان
تعریف حاکمیت شرکتی